چیدمان تیم
هیوستون این کوه را می شناخت. او در سال ۱۹۳۸ سرپرستی تیم دیگری را برای صعود یال آبروزی کی۲ انجام داده بود. سال ۱۹۳۹ نیز فاجعه ای در کوه رخ داد که نتیجه آن مرگ ۴ کوهنورد بود. یکی از دلایل آن اتفاق هم مسایل مربوط به اتحاد و روحیه تیم بودند.
هیوستون تصمیم گرفت تا تیمی از کوهنوردان را با ویژگی های شخصیتی تشکیل دهد. این گروه شامل رابرت کریگ، دی مولنار و پیت شونینگ از سیاتل، آرت گیلکی از آیووا، جورج بل از لوس آلاموس و تونی استریتر، انگلیسی بود. با جمع شدن گروه هشت نفره، در بهار ۱۹۵۳ عازم کی۲ شدند.
حرکت سریع و سبک بدون باربر
همانطور که آنها برای صعود خود برنامه ریزی کردند، تیم یک با یک مشکل جدید روبرو شده بود. پس از تجزیه هند، شرپاهایی که به طور سنتی به انتقال تدارکات به کمپ های مرتفع کمک میکردند، در پاکستان مجاز به فعالیت نبودند. گروه تصمیم گرفت که رویکرد سبک تری به صعود داشته باشد و خودشان وسایل را به کمپ های بالا حمل کنند. این امر مستلزم سفرهای متعددی به بالا و پایین کوه برای برقراری کمپ های مختلف بود که به تیم کمک کرد تا هم هوا شده و با مسیر آشنا شوند. تا ۱ آگوست، آنها به کمپ ۷ نزدیک به ۷۸۰۰ متر رسیده بودند. کل تیم ۸ نفره برای آخرین تلاش خود برای قله در آنجا جمع شدند. این زمانی بود که در نهایت شانس از آنها رخت بربست.
فاجعه در ارتفاعات
در ۲ آگوست، زمانی که تیم رای گیری مخفی انجام داد تا تصمیم بگیرد چه کسی اولین تلاش برای صعود قله را انجام دهد، طوفانی شدید آغاز شد. در ابتدا، تیم ناامید نشد و منتظر شرایط بهتر ماند. با این حال، با گذشت روزها و کم شدن منابع، اوضاع جدی تر شد. در ۷ آگوست، هوا کمی بهبود یافت. درست زمانی که آنها شروع به بررسی تلاش کردند، آرت گیلکی جلوی چادرش سقوط کرد. هیوستون به سرعت تشخیص داد که او لخته خون در پایش دارد – وضعیتی که حتی در سطح دریا نیز جدی است و تقریباً به طور قطع در ارتفاع ۷۸۰۰ متری کشنده خواهد بود. طوفان دوباره شروع شد. در همین زمان تیم منتظر یک پنجره هوایی بود تا گیلکی را به پایین بازگرداند.
در ۱۰ آگوست تیم تصمیم به عقب نشینی گرفت
پس از سه روز دیگر انتظار برای یک پنجره هوایی، تیم به نقطه فروپاشی روانی رسید. آرت نشانه هایی از ادم ریوی را نشان می داد، و آنها می دانستند که او نمی تواند خیلی بیشتر دوام بیاورد. آنها تصمیم گرفتند در وسط طوفان شروع به فرود کنند. آنها آرت را در یک برانکارد موقت با استفاده از کیسه خواب و بقایای تکه تکه شده یک چادر پیچیدند و به آرامی شروع به پایین بردن وی کردند. تیم خسته، یخ زده و در حال عبوز از یک طوفان شدید برف بود. با این حال، هرگز بحثی مبنی بر کنار گذاشتن آرت وجود نداشت. آنها در طول سفر به هم نزدیک شده بودند و متعهد به نجات بودند.
حمایت در کی۲
تیم در حال نزدیک شدن به کمپ ۷ بود که به یک تراورس نهایی در یک شیب یخی رسید. نفرات کاملاً خسته شده بودند. با این حال آنها توانستند گیلکی را روی برانکارد خود در وسط یک طوفان برف تقریباً ۵۰۰ متر پایین ببرند. جرج بل پیشروی گروه بود و از طریق طناب به دیگران متصل شده بود. در حالی که از روی یک قسمت یخ زده عبور می کرد، روی تکه ای از یخ پا گذاشت و لیز خورد. بل شروع به سرخوردن کرد و همنوردش تونی را با خود کشید. با این حال، طناب های آنها در حین سقوط با دیگران در هم پیچیده شد و هیوستون، بیتس، گیلکی و مولنار را نیز از کوه کند. در این لحظه ۵ نفر در حال سرخوردن بودند….
در عقب، پیت شونینگ، جوانترین عضو تیم، در حال حمایت برانکارد با تبر و بدن خود بود که تیم سرخورد اما پیت با سرعت نشست و با تمام قدرتی کلنگ خود را در زمین فرو کرد. بر خلاف همه احتمالات در ارتفاع ۸۰۰۰ متری و در میان طوفان او توانست سقوط را متوقف کند و هر شش نفر در حال سقوط را نجات دهد. پیت شونینگ از این واقعه به عنوان خوش شانسی یاد می کند اما توانمندی او تبدیل به چیزی شد که به عنوان حمایت در کی۲ به یادگار مانده است. با این همه، تیم هنوز در امنیت نبود.
سرنوشت اسرارآمیز آرت گیلکی
پس از این سقوط تیم کوهنوردان تبدیل به ارتشی در هم کوبیده شده بود که مجموعه ای از دنده های شکسته را در بدن نفرات خود حمل می کرد. آنها در میان طوفان سهمگین به کمپ ۷ رسیدند و در حالی که چادرهایشان را برپا می کردند، آرت را هم در مسیر پرشیب کوه نگه داشته بودند. در حالی که تیم خسته و فرسوده کار می کرد، ناگهان صدای فریادهای آرت شنیده شد اما چیزی جز خراش های روی برف که در اثر سرخوردن ایجاد شده بود از او برجای نمانده بود. آرت برای همیشه در کوه ماند.
گزارش های رسمی نشان می دهد آرت توسط یک بهمن کوچک به اعماق کی۲ رفت. با این حال چند نفر از هم تیمی هایش عقیده دارند که آرت با آگاهی از خطری که وجودش دیگران را تهدید می کند خود را از کوه جدا کرد تا دیگران را نجات دهد. هیچ کس حقیقت را نمی داند اما مطمئنا ناپدید شدن آرت باعث شد تیم بتواند خود را به بیس کمپ برساند.
بقایای آرت گیلکی در سال ۱۹۹۳ در کوه یافت شد اما هیچ مدرکی درباره سرنوشت وی وجود نداشت.